دیروز توی اینستاگرام در حال نت گردی بودم که یک مطلب توجه من رو جلب کرد، عنوان پست این بود : «اگه با 10 سالگی خودت مواجه شدی چی بهش میگی» کمتر از 5 ثانیه نیاز بود که بهش فکر کنم و ناخودآگاه زدم زیر گریه... رفتم به 10 سالگی خودم، دقیقا یکی از بحرانی ترین سال های زندگیم... سوال این بود که اگه با 10 سالگی خودت روبرو شدی بهش چی می گی، جواب دادم اول محکم بغلش میکنم و هر چی در توانم باشه بهش محبت می کنم، نه از مدل محبت های آبکی... تلاش می کنم بهش بفهمونم که برای همیشه حامی تو خواهم بود و ثانیه ای تنهات نمی گذارم. در حال تصور دقیق جزئیات اون لحظه بودم که... یهو یادم افتاد یه نفر مظلوم تر از خودم هم هست که نیاز به محبت بیشتری داره، دلش صد ها برابر پر آشوب تر از اون بچه 10 ساله هست، فکرش صد برابر درگیر تر و قلبش صد برابر شکسته تر... بمیرم برای دلت مادرم
امروز آمدم برای تو بنویسم، تو که یک ماهه شدی و در مدتی که قدم بر دیده ما نهادی، فرصتی به ما ندادی که دست به قلم شویم برای تو، تو که همه چیز و همه کس هستی...
آمدنت به قلب و روحم را با سی و سه روز تاخیر خوش آمد می گویم...
الآن که این را می نویسم، زندگی شیرین تر از همیشه هست، بمان برایم، تمامِ پیدا شده ی من!
از این به بعد تصمیم دارم هر از گاهی نامه ای به دوره ای از زندگیم بنویسم... شاید اخرش نتیجه قشنگی به دست بیاد... اگه هم نیومد شاید این پست رو پاک کردم
بزودی همینجا ادامه میدم...
بزرگترین راه رسیدن به ارامش و اسایش...
مقدمه
پیرو چند پست گذشته که تصمیم گرفتم از روشی غیر از اینترنت درآمد کسب کنم بعد از مدتی فکر و تحقیق تصمیم گرفتم برای شروع گل آپارتمانی زامیفولیا رو به صورت نشاء خریداری کنم و پرورش بدم و البته بعد از کمی تسلط خودم شروع به قلمه گرفتن بکنم. همون ابتدا که تصمیمم رو قطعی گرفتم 50 تا قلمه برگ ریزوم دار از نوع زامیفولیا بلک خرید کردم و بعد از اون با آشنایی با یکی از پیج های اینستاگرام با همون قیمت که برگ ریزوم دار رو خریده بودم 30 تا جوونه بلک خریداری کردم. یعنی دقیقا 2 مرحله جلو تر از خرید های قبلیم. یه کم حالم گرفته شد که چرا همون اول در مورد قیمت وسواس بیشتری به خرج ندادم اما تجربه قیمت داره و این اولین هزینه ای بود که بابت کسب تجربه در این زمینه خرج کردم. در این مدت نکاتی رو متوجه شدم که اسمش رو گذاشتم اسرار پرورش اما بیشتر برای اینکه یادم بمونه تصمیم گرفتم اینجا یادداشت کنم.
یادم بمونه
- تناسب گلدان : گیاه باید متناسب با گلدان انتخاب بشه ، گلدانی که خیلی کوچک باشه برای گیاه رشدش متوقف میشه و گلدانی که خیلی بزرگ باشهع برای گیاه وقت گیاه رو میگیره برای رشد ریشه و فرصت رشد به خود گیاه داده نمیشه، پس باید متناسب باشه.
- تغذیه گیاه : گیاه نیاز به تغذیه داره و فقط آب خوراکش نیست.
- انواع کود : برای تغذیه دو نوع کود داریم کود ارگانیک و کود شیمیایی
- کود شیمیایی : کود شیمیایی باید در دوز های تعیین شده در فصول مختلف استفاده بشن که به گیاه آسیب نزنند.
- کود ارگانیک : میزان مصرفش زیاد باشه گلدان رو نمی سوزونه اما به نظر می رسه تاثیرش به اندازه شیمیایی نیست و برای کار حرفه ای بهترین کود کود شیمیایی هست.
- شرایط مناسب : هر گیاه خصوصیاتی برای نگهداری داره اما چیزی که برای همه گیاه ها برای رشد مهم هست:
رطوبت + دما + نور زیاد + آبیاری منظم
در ادامه مطلب با انواع کود ها و سم های مورد نیاز آشنا میشیم که کاملا لازمه ی یک گلخانه داری حرفه ای هست.
ادامه مطلب ...این روزها ویروس کرونا شیوه زندگی ها رو تغییر داده اما نمیشه در هیچ شرایطی یادگیری رو کنار گذاشت و از چرخه طبیعت عقب افتاد. سایت زیر جهت برگزاری کلاس آنلاین ریاضی می تونه به شما کمک کنه.
در اقتصاد تورمی هیچگاه حباب از بین نمی رود
بلکه از بازاری به بازار دیگر منتقل می شود
زمانی پول درآوردن از اینترنت خیلی سخت بود، تازه در این رواج پیدا کرده بود که منم 17-18 سالم بود، من هم مثل خیلی از جوون های اون زمان کنجکاوانه به دنبال کشف هر جیز جدیدی در این دنیا بودم از طرفی هم دنبال راهی که بتونم داخل این فضت پولی کسب کنم، کار خیلی سخت بود چون تنها راهش یا فروشگاه اینترنتی زدن بود یا طراحی سایت.
فروشگاه اینترنتی که باید یه کالای خاصی داشته باشی که انقدر جذابیت داشته باشه که بتونی تعداد محدودی که از اینترنت دیدن میکنن رو متقاعد کنی که جزو اولین نفراتی باشن که پولی پرداخت می کنند بابت چیزی که جند روز دیگه به دستشون می رسه و از فروشگاهی که نمیشناسن... اما من تونستم سی دی بفروشم، سی دیهای جذابی مثل کتابخانه اینترنتی شامل هزاران فایل پی دی اف از کتابهای داستان و .... که اون زمان واقعا جذابیت خاصی داشت و بیشترین فروشم همین محصول بود ، در کنار اون سی دی هایی مثل آموزش رقص تکنو ، آموزش یوگا و ... ، پس این قله رو فتح کردم و به درآمد رسیدم.
طراحی سایت: اما از طرفی علاقه عجیبی به ساختن سایت داشتم، دوست داشتم چیزی در فضای وب باشه که من اون رو ساخته باشم و همه بتونند اون رو ببینند، کلا یک علاقه ی عجیبی در من بوجود اومد برای طراحی سایت، پس رفتم سمتش چون هم میتونستم با زدن سایت برای بقیه پول به دست بیارم و هم حس علاقه ی عجیبی که به این کار داشتم رو ارضا کنم... با زدن وبلاگ برای خودم شروع کردم، کم کم از طریق تغییر در کد های قالب شروع به یادگیری کردم و بعدش برنامه نویسی اچ تی ام ال ، بعدش استفاده از CMS ها و در نهایت یادگیری برنامه نویسی php و ... این قله رو فتح کردم و هنوز که هنوزه دارم ادامه میدم، هم از خودم راضی ام که تونستم هنری کسب کنم و در این وادی که یا باید پارتی داشته باشی یا پول زیادی ، حد اقل تونستم برای خودم هنری یاد بگیرم که تونستم باهاش زندگی تشکیل بدم و خدا رو شکر زندگی رو به خوبی یا سختی هر جوری که هست میگذرونیم.
اما هنر پول درآوردن این روزها در ذهنم شکل دیگه ای گرفته، دوست دارم در فضایی غیر از اینترنت و فضای مجازی کسب درآمد کنم، هم دوست دارم و هم کمی دلزده شدم از این فضایی که درش هستم، چون تکنولوژی رو نمیشه حتی تا یک روز بعد پیش بینی کرد، دوست دارم به سمتی برم که بتونم تا 50 سال بعدش رو ترسیم کنم.. حتی شاید بتونم کسبی راه اندازی کنم که بچه هام هم بتونند ادامه بدن، و البته هر چی جلو تر میری پیشرفت داشته باشی و تجربه بهت کمک کنه نه مثل برنامه نویسی هر چی جلو میری تحلیل بری... امیدوارم بتونم یک شغل بعدی خوبی برای خودم پیدا کنم ، پست قبلی در همین رابطه بود! البته این فقط یکی از ایده هایی است که در ذهنم دارم، سعی میکنم بیشتر در این رابطه بنویسم.
مدت هاست به فکر اینم که اگه زمانی نتونم برنامه نویسی کنم چیکار کنم، و از چه منبعی درامد داشته باشم. سال گذشته بورس رو به صورت جدی یاد گرفتم اما متوجه شدم که بورس برای سرمایه گذاری خوبه و به عنوان شغل زمانی میشه روش حساب کرد که یک درامد ثابت داشته باشی یا مقدار زیادی سرمایه داشته باشی و ...
برای همین تصمیم گرفتم همیشه بورس رو به عنوان شغل دوم که هیچ به عنوان یک مکان فقط برای سرمایه گذاری در نظر بگیرم
اما چند روزی هست فکر گلخانه زعفران منو درگیر کرده که سعی کردم کمی در موردش تحقیق کنم و حتی یک طرح توجیهی هم خریدم، به نظر می رسه میتونه شغل خوب و کم دردسری برای آینده ام باشه... امیدوارم بتونم در سالهای آینده یک گلخانه کوچک احداث کنم و به مرور گسترشش بدم...
همین دو یا سه روز پیش بود که یکی از دوستان بهم یک ماهواره نشون داد که در عرض چند ثانیه محو شد، بهم گفت این ماهواره بود برام باورش سخت بود اما واقعا نه شبیه ستاره بود نه هواپیما و نه شهاب سنگ، خیلی برام جذاب شد که در موردش تحقیق کنم، جالبه که ساعت 5 صبح خسته و کوفته بعد از کارهای برنامه نویسی بخش مدیریت سایت "آی کیو سان" کمی در موردش سرچ کردم، یک مطلب خوب دیدم، کامل و با دقت خوندم و فهمیدم که چطوری میشه ماهواره ها رو رصد کرد، از طریق ثبت لوکیشن فهمیدم ساعت 5:31 ایستگاه بین المللی در بهترین شعاع دیدی برای من قرار میگیره، اما از پشت پنجره توری دار با کیفیت پایین نا امیدانه داشتم نگاه می کردم تا شاید 1 درصد بتونم ببینم که در کمال ناباوری دیدم در کنار "زهره" نرم و آهسته در حال عبور کردن هست، منتظر یک رنگ آبی بودم اما با توجه به تابش نور خورشید دیدم یک نور تقریبا زرد رنگ عبور کرد، خیلی هیجان زده و خوشحالم،...
در مطلبی که خوندم چند نکته حائز اهمیت بود که اینجا خلاصه میگم
1 - قبل از طلوع خوردشید یا قبل از غروب بهتر دیده میشه، چون نور خورشید بازتاب پیدا میکنه و هنوز در سایه زمین نرفته
2 - سایتهایی هستند که موقعیت رو بهت میدن که میشه بهشون لوکیشن داد، زمان، نمای دقیق و کیفیت دید رو بهت میده
3 - از همه نورانی تر ایستگاه بین المللی ISS هست چون گفته میشه از یک زمین فوتبال بزرگتر هست و در واقع یکم غول هوایی هست
سایتی که ازش یاد گرفتم : https://iliadmag.com/fa/magazine/science/p/7415
سایتی که برای رصد بهم کمک کرد : https://heavens-above.com
سعی کن شخصی که بهش حسادت می کنی رو به چشم دوست ببینی...
و شخصی رو که ازش کینه داری در مقابلش با اعتماد به نفس ظاهر بشی...
کینه و حسادت بدون اینکه آسیبی به شخص مقابل برسونه، نابودگر روح خودت خواهد بود
چند روز بود که به خاطر بد قولی یکی از مشتریانم بدجور به هم ریخته بودم. تصمیم گرفتم سایتی که چند سال پیش ثبت نام کرده بودم اما به خاطر قیمت های پایین پیشنهادی در اون فعالیتی نداشتم برگردم و همونجا فعالیت کنم. چون حد اقل توی سایت های فری لنسری می دونی که پولت حتما گیرت میاد ، چون کارفرما مجبوره پول پروژه رو پیش سایت گروگذاری کنه. البته خوشمم اومده از سایت و تا الان سه تا پروژه هم داخلش گرفتم و انجام دادم و بالاترین نمره رو گرفتم و به خاطر رتبه بندی که داره ترغیب شدم بیشتر فعالیت کنم و رتبه های بالاتر رو کسب کنم. ضمنا این روز ها تصمیم داشتم لاراول که یک فریمورک قوی و محبوب در php هست رو یاد بگیرم به همین خاطر یک پروژه ساده توی سایت رو با قیمت پایین سفارش گذاشتم تا هم یاد بگیرم هم یه پولی گیرم بیاد که خدا رو شکر امروز کار رو به نحو احسن دادم تحویل مشتری هم بسیار راضی بود. این شد که من اولین پروژه لاراولم رو انجام دادم که همراه با درامد هم بود. دقیقا مثل اولین پروژه ای که با php نوشتم و از دو نفر همزمان پولی بابتش دریافت کردم. البته لاراول رو قولش رو به یکی از مشتریان قدیمیم از قبل داده بودم و خدا رو شکر تونستم گام اول رو خوب بردارم ، گام دوم که میشه پروژه بزرگتر که باز هم مثل گذشته هم پول گیرم میاد و هم یاد میگیرم.خوشحالم از این بابت...! اما از برنامه نویسی و کلا تکنولوژی خسته شدم. چون هر چی می جلو میری دوباره بر می گردی به روز اولت، بعضی وقت ها فکر میکنم اگه یه نجار ساده شده بودم حد اقلش این بود که هر روز از کارم میگذشت مهارتم بیشتر می شد و توی سن بالا یه نجاز با یه عمر تجزبه می شدم اما به برنامه نویسی خوشبین نیستم چون هر چی میگذره چیزای جدیدتر میاد و شما هی از بقیه عقب میوفتی و باید خودتو برسونی... نمیدونم قراره آینده چه اتفاقی بیافته، اما امیدوارم وقتی این مطلب رو دوباره می خونم شاد و در آرامش در کنار عزیزانم، خصوصا همسر فداکارم باشم.
1397/11/15