فقط خودم

نه تخت جم نه ملک سلیمانم آرزوست ، راهی به خلوت دل جانانم آرزوست

فقط خودم

نه تخت جم نه ملک سلیمانم آرزوست ، راهی به خلوت دل جانانم آرزوست

سوختم شعله را خاموش کن

  

این نام رمانی هست که چند روز پیش خوندم ...

بر خلاف سایر رمان های عاشقونه این یکی بسیار برام جذاب بود انقدر که 10 ساعت یکسره خوندم تا تموم شد ! مدتی از اتفاق هایی که برای شخصیت ها افتاد غمگین و متاثر بودم ، اما فکر می کنم تاثیرات مثبتی برام داشت. برای کسی که عاشقه و عشقش رو بدست آورده تجویز می کنم تا بیشتر قدر لحظاتش رو بدونه...

نکته جالب در مورد نحوه خوندن من بود، مثل همیشه بی حوصله اولش رو خوندم با شخصیت ها آشنا شدم و  گذاشتم کنار ... بعد از چند دقیقه پیش خودم فکر کردم ببینم آخر داستان چی می شه و شخصیت ها به کجا می رسند.

چند صفحه از آخرین صفحاتش رو خوندم ، واقعا دردناک بود. شوقی در من ایجاد کرد که کامل بخونم و از طرفی قلبم رو به درد آورد ( شاید هنر نویسنده بود تا این حد روی من تاثیر گذاشت ) اما در هر صورت مشتاق شدم کامل بخونم. برگشتم و از اول داستان شروع کردم ، نکته جالب اینجا بود که؛ من می دونستم عاقبت چی می شه و هر لحظه اتفاقات برای شخصیت اصلی داستان ( شعله ) چه خوب و چه بد ،.. اشک من رو سرازیر می کرد...